سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رهگذر کوچه های غربت

بی تو چهارشنبه 87/6/6 ساعت 9:15 عصر

بی تو

وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم



ــ از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی



ــ از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی



ــ از محبت ؟ : عشق



ــ از دوستی ؟ : صداقت



ــ از بهار ؟ : طراوت



ــ از سفر ؟ : انتظار



ــ از جدایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : ........



باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت .



به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ...

تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من می میرم


نوشته شده توسط: مهربانو


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
14142


:: بازدیدهای امروز ::
3


:: بازدیدهای دیروز ::
1



:: درباره من ::

رهگذر کوچه های غربت

مهربانو
من عاشق عشقم هستم

:: لینک به وبلاگ ::

رهگذر کوچه های غربت


:: آرشیو ::

مهربانو در گذشته



:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو