بی تو
وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم
ــ از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی
ــ از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی
ــ از محبت ؟ : عشق
ــ از دوستی ؟ : صداقت
ــ از بهار ؟ : طراوت
ــ از سفر ؟ : انتظار
ــ از جدایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : ........
باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت .
به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ...
تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من می میرم